Dictionary
            Persian - English
                
                                
                
                    Persian-English Translations Between helminth - havildar (Letter “H”)
                
            
        - كرمي بيماريزا
 - كنندهي
 - كيست
 - لامی
 - لانه زنبوری
 - لجباز
 - لنف آدنوپاتي
 - لوبیا
 - لولا
 - لَبِّنج
 - مادرش، زن شکارچی
 - مار باریک
 - مارپیچ
 - مالک
 - مالیخولیا
 - مانع
 - مانع
 - مانع
 - مانع
 - مانع
 - مانع
 - مانع
 - مانعی بر سر راه
 - مانوس شدن
 - ماه عسل
 - ماهی روغن کوچک
 - مایه دل شکستگی
 - متوقف شده
 - مثل انسان
 - مجارستان
 - مجارستان
 - مجموعه گیاهان خشک گیاهدان
 - محترم
 - محتکر
 - محکم
 - مخصوص اوست
 - مخفی
 - مرجان
 - مردد
 - مردد
 - مرطوب
 - مرطوب
 - مرغ
 - مرغدانی
 - مرید
 - مسافت
 - مسواک
 - مسکن
 - مسیحیت
 - مشاوره مقالات havildar
 
- Translate.com
 - Dictionaries
 - Persian-English
 - helminth - havildar